روز سپری شد به امیدی که شب آید / شب آمد و دیدم به لبم تاب و تب آمد
ای یار دعا کن من بیچاره مبادا / در حسرت دیدار تو جانم به لب آید
بهارت بی گل و بلبل نباشد / نگاهت خالی از سنبل نباشد
به گلزار محبت تا قیامت / خودت گل باش و عمرت گل نباشد
صدایت در گوشم زمزمه میشود و نگاهت در ذهن مجسم
ولی من تو را میخواهم ، نه خیالت را . . .